همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان خلبانی بینام پس از فرود در کویر با پسر کوچکی آشنا میشود پسرک به خلبان میگوید که از سیارکی دوردست میآید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم میگیرد برای اکتشاف سیارههای دیگر دیار خود را ترک کند او همچنین برای خلبان از گل رز محبوبش میگوید که دل در گرو عشق او دارد از دیگر اخترکها تعریف میکند و از روباهی که او را اینجا روی زمین ملاقات کرده است خلبان و شازده چاهی را مییابند که آنها را از تشنگی نجات میدهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار میدهد و میگوید تصمیم گرفته به سیارک خود بازگردد